حرفايي از ته دل
...
نظرات شما عزیزان:
پايان قصه ليلي و مجنون
هنگامي كه ليلي رخ در نقاب خاك كشيد ، مجنون به قبيلۀ وي امد و نشان از گورش خواست ،كسي ننمودش ، به راه افتاد و به هر گوري كه مي گذشت ،مشتي از خاكش مي بوييد .تا ان كه خاك گور وي را بوييد و ان را شناخت و چنين گفت :
مي خواستند گور وي را از عاشق پنهان كنند،
اما بوي خوش تربتش نشان از گور او داد.
و ان قدر اين بيت را تكرار كرد كه جان بداد و در كنار وي به خاك سپرد نش.
سلام وب زیبایی دارین ممنون که به وبم سر زدین
من لینکیدمتونم
راستی اگه تونستین به این چت روم یه سری بزنیدhttp://nursing.chata.ir
Power By:
LoxBlog.Com |